-
باز درگیر تو ام
دوشنبه 12 مردادماه سال 1394 13:50
باز درگیر تو ام باز همهمه ی سکوت بی تو بودن زمین گیرم کرده سراب لحظه های با تو بودن،عذاب لحظه های بی تو بودن را به رُخَم می کشد چه خوش خیال بودم که فکر میکردم تنهایی تنها درد من است درد من چشم هاییست که مانند شمعی نیم سوخته نا امیدانه به هر سو سرک می کشد که شاید معصومیت این چشم ها،تلالو برق چشم های تو را در دوردست...
-
حس تلخ
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1391 12:33
تو مرز درد و دلتنگی هنوزم با تو درگیرم سراغ بی کسی هامو ازین بیراهه می گیرم یه حس تلخ و بی رحمی شده همدم این روزا تب تقویم بی چشمات منو می رونه از دنیا من از تکرار تنهایی شدم یه عاشق شبگرد سکوت بی قراری هام به این تنهایی عادت کرد همه دلشوره ی راهو به سختی بی تو سرکردم ولی باز آرزوم اینه به دنیای تو برگردم به دنیای تو...
-
باز درگیر تو ام
جمعه 15 بهمنماه سال 1389 01:43
باز درگیر تو ام باز همهمه ی سکوت بی تو بودن زمین گیرم کرده سراب لحظه های با تو بودن،عذاب لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشد چه خوش خیال بودم که فکر میکردم تنهایی تنها درد من است درد من چشم هاییست که مانند شمعی نیم سوخته نا امیدانه به هر سو سرک می کشد که شاید معصومیت این چشم ها،تلالو برق چشم های تو را در دوردست بیابد...
-
چه فرقی می کند عید باشد یا نباشد
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 13:09
چقدر زود گذشت آن همه احساس آن همه بی تو بودن کجایی همدم شب های تنهایی قلبم بدون فکر تو چه کنم بدون درد تو چه کنم با این قلب شکسته ام چه کنم گل بهار من کجایی آنقدر نیامدی که روزگار هم دیوانه شده آه که چقدر از زمستان متنفرم وقتی هوای زمستان بهاری باشد چه فرقی می کند عید باشد یا نباشد گل من چند سال است که پژمرده من هنوز...